#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(383)
« آیه رحمت » یا « مایه زحمت »؟
من قلب محمد(ص) را « پرجمعيت ترين شهر دنيا »
و « پُررحمت ترین نهر مصفّا » ديدم.
در آن شهر سُفره اي گسترده بودند
ُپر از « لُقمه های لُقمانی » و « جُرعه های جنانی »؛
سفره ای به گستره طول تاريخ زمان و عرض جغرافيای زمین.
بر سر آن سفره « بي رنگ » و عاری از « رنگ نیرنگ »
همه انسان ها از هر « نژاد و رنگ »
و با هر « فکر و فرهنگ » نشسته بودند
و « لُقمه هاي مالامال رَافت » مي خوردند
و « جُرعه هاي زُلال رَحمت » مي نوشيدند.
اما دریغ و افسوس! « فَقیهان مُتحَجِّر»
و « سَفیهان تاجر » دست به دست هم دادند
و برای جهان بشریت از این « آیه های رحمت »
، « مایه های زحمت » ساختند!
از آن پس غروب شد روزی که « وفا »،« سرمایه بقا » بود
و « جفا » ، « مایه فنا »!
« عفّت » « زَر » بود و « غیرت » ، « زره »؛
اما « زَر » را با « زور » بردند و « زره » را با « تزویر »!
« شهامت » ، « شراری در دل » بود
و « شجاعت » ، « شوری در سر ».
« شهامت » را « شناعت » شناختند و « شجاعت » را « جسارت »!
« شرار » را با « شرارت » خاموش کردند و « شور » را با « شَرّ »!
« نماز »ها با « خشوع و خشیت » بود و « راز و نیاز » ها با « عطر عصمت »!
« خَشیَت » را به « خُشونت » کشیدند و « « عصمت » را به « عصیان »!
« شرافت » ، « شناسنامه » بود و « شهادت »،« پایان نامه »!
اما گُلِ « شرافت » را با « هجومِ شقاوت » پَرپَر کردند
و غنچه « شهادت » را با « سموم شماتت »!
...و اما اکنون « غُل و بند » ، « گُل لبخند » را از ساقه لب ها « ربوده »
و عجوزه غم در غمخانه دل ها « غنوده » است.
تنها « راز شکوفایی بصارت » و « رمز رهایی از اسارت »
« گذشت از جهالت » است و « بازگشت به اصالت ».
#شفیعی_مطهر
-----------------------
جنان : بهشت،جمع جنّت
شما را چشم در راهیم در کانال زیر:
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.